افغانستان فرصت ها وچا لش های فرهنگی
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

اشاره:

این گزارش فرصت ها وچالش های فرهنگی در افغانستان را در کابل وهزاره جات بخوانش می گیرد.

 

کابل وهزاره جات(مناطق مرکزی که شعیه نشین است)امروز با گذشته های پیشین فرق ها وتفاوت های ما هوی دارد .

کابل وهزارستان از دوره های شاهان ستم پیشه وشکم باره تا دوره حکومت انتخابات در سایه اشغال  امروز ،دوره های پر افت وخیز ی را پشت سر گذاشته اند :

از دوره عبد الرحمان جبار تا ظاهر شاه شکم باره عصر استبداد عریان، عصر تجدد خواهی (عصر امان) وچهل دهه سلطنت خفقان وجهالت و تاریکی ظاهر شاه را تجربه کرد واز کودتای توافقی ود رون خانوادگی داوود تا دوره دولت انتخابات ،دهه های قتل و،غارت،رنج،جهالت،فقر وویرانی را برای بشریت تفسیر کرد وعبرتستان جهانیان شد.

امروز هر تازه وارد به کابل وهزارستان ،کابل وهزارستان را در لباس وچهره دیگر می بینند

کابل امروز فقط پایتخت حکومت در سایه اشغال نیست بلکه پایتخت وآورد گاه مکتب ها وفرهنگ ها ی از جنس زمین وآسمان است.چرا که همه ی فرهنگ ها ومکتب ها در افغانستان وبه ویژه شهر کابل ،نماینده دارند .یامو ئسسه ای را اداره می کنند ،یا روز نامه،هفته نامه ...  راتاسیس کرده اند یا بر گرده امواج بر نشسته وبه سیر آفاق وانفوس مشغول ، یا بر کرسی تدریس ونظریه سازی لمیده خواب فتح المبین می بینند.

هزارستان امروز نیز دیگر آن هزارستان سرد وسوزان محصور در چنگ طوفان وبهمن وزمستان وگرمای خشک وتاقت فرسای تابستان نیست .دیگر از جست وخیز آهوان تکتاز ،هی هی چوپان فلوت زن،دهقان بیل در دست ،کار گر خر سوار،دختران مهتاب،دوشیزگان آب وآیینه،جوانان صحرا وسخره ،مادران سپیده بردوش وپدران رنج وگنج خبری نیست که نیست.

 

 

دهقان دیروز هزارستان بیل در کف می گرفت وسینه زمین را می شکافت تا روزی زن وبچه اش را بیرون آورد ولی امروز بذر اصلاحی بین المللی آمده وبا ابزار مدرن روز اهدای موئسسه های خیریه، در یک چشم بر زدن در سینه زمین می آرامند وچشت گاه بر می خیزد وقامت می آید نقاب از چهره می گشاید ودل ودین در می رباید .

چوپان امروز هزارستان دیگر فلوت پیر وترک خور ده اش، بر لب نمی گیرد تادلتنگی هایش را با صحرا وسخره تقسیم کند واشک بره سفید را به تما شانشیند. چرا ؟ برای اینکه امروز بکارت گوشش را در چار سوی تجدد، مهمان عزیزی به نام موبایل میکند.

کارگر امروز هزارستان دیگر خر سوار نمی شود که سر کار برود, چون جای خر را موتور سیکلت تصاحب کرده است.

دختران آب وآیینه دیروز هزارستان، چادر سفید سر می کردند، چشمان سیای آهو وشش را سرمه و زلفان غالیه گونش را شانه می زد ند، کوزه به شانه می کرد ند و غزل خوان وترانه آفشان و دامن کشان به چشمه ساران می رفتند و گندم زاران را به رقص می آورد ند و خورشید را شیدای ابروان به هم پیوسته اش می ساختند، اما امروز، پمپ آب آمده و بطریهای نوشابه و آب معدنی جای کوزه و لب چشمه را به غارت برده اند.

مادران دیروز هزارستان، سپیده بر دوش می گرفتند و پا به پای زهره و یاسمن وادیها طی می کردند و کوه و کوتلها، پشت سر می گذاشتند و عرق ریزان و نفس زنان به دیدار شقایق می رفتند و از سوسن حکایتی  می شنید و لاله را می بوسید و بنفشه را در آغوش می گرفتند و زهرا برایش چای می آورد و زینب غبار راه از چهره اش می شست وسکینه متکایش را می آورد وبعد با گلثوم به زیارت علم ابوالفضل می رفتند.

اما امروز از مرکز تا دورترین روستا جاده کشیده شده و ماشین پر شتاب کوتلها را می پیماید و دره ها را پشت سر می گذارد و در هر ده یک نمایندگی موسسه خیریه و کلینیک و فرستنده رادیوی محلی و دیش آنتهای هوایی هستند.(البته که همه این هاجلوه های از رحمت بیکرانه ی خدا است و ساغر کشان، باید شکر وسپاس حق گفت(.

مادر دیروز هزارستان کودکش را با تمام عشق از شیره جانش تغذیه می کرد و با چشمانش برایش قصه می گفت و با تمام وجودش بوسه باران می کرد، اما امروز با شیر خشک بزرگش می کنند، بجای لالایی آهنگ می گذارند و تلویزیون روشن می کنند.

زن دیروز هزارستان پا به پای شوهر کار می کرد همسر راز دار ،مادر غمخوار،خواهرمهربان ودختر سر شار از شادی وعاطفه بود اما امروز او حقوق بشری می خواهد وآئین همسری می آموزد وبر طبل آزادی مد نی می کوبد.

هزارستان دیروز دختران مهتاب رخ داشت، وقتی  نگاه شهاب ناخواسته در حریم حرمش سرک می کشید او در لابلای از پرنیان ابر حیاچهره می پوشا ند ود یده فرو می هشت وامروز مشت بر گرده مرد می کوبد.

اما کابل امروز

 

کابل امروز واقیعا آورد گاه فرهنگ ها ومکتب ها است چرا که :

1-      کابل پایه تخت افغانستان است2- کابل پرجمعیت ترین شهر هاست3- در شهر کابل از همه اقوام ومذاهب وجود دارد4- مردم کابل از همه شهر های دیگر با سواد تر ومد نی تر است5- شهر کابل از امکانات مدرن روز بر خور دار هست6- امنیت کابل از بیسیار ی شهر ها بهتر وبرنامه ریزی شده تر است ودر اولویت کار های امنیتیی دولت می باشد.

ذا بهمین جهات وجهات دیگر این شهر ومناطق هزارستان(بدلایل زیاد از جمله مسئله قومیت ومذهب)آورد گاه فرهنگ ها ومکتب ها ومذاهب وجریانات سیاسی واجتماعی شده است که بطور فهرست وار دلایلش چنین خواهد بود:

1-باتوجه به کثرت جمعیتی کابل وحضور همه اقوام ومذاهب وجریانات سیاسی در کابل وسطح نسبتا بالای سواد شهر وندان کابل است که 32 تلویزیون  در کابل فعال هستند وبه استثنای تلویزیون دولتی (که به علت دولتی بودنش  توان رقابت با آنهارا ندارد) همه وابسته به کشور های خارج وموئسسه های خیریه وسفارت خانه های خارجی فعال در کابل می باشند.این تلویزیون ها با اهداف مذهبی وفرهنگی ورویکرد فرهنگ جهان سازی وطرح سیاسی فعالیت می کنند سیاست گذاران آنها عمدتا خود همان موئسسات وسفارت خانه ها....هستند وکار کنان  آنان هم عمدتا از میان تحصیل کرده های غرب ،کم سواد های جویای نام وشهرت وشهوت،جوانان وافراد عقده دار وخود باخته ضد مذهب استخدام می شوند.

2- تنها در شهر کابل علاوه بر 32تلویریون کابلی وماهواره ای10فرستنده رادیو بصورت تمام وپاره وقت بر نامه پخش می کنند وبرای هر قوم وپیروان هرمذهبی با همان گویش قومی واحساسات مذهبی بر نامه عیار می کنند.وبرای جلب شنونده های بیشتر انواع مسابقه ی دارای جایزه دارد که جایزه، نوعا یک رادیوی کوچک با گیرندگی قوی است .

3-از 300نشریه نوشتاری افغانستان، در شهر کابل 250روز نامه،هفته نامه،وماه نامه نشر می گردند واز تمام 300نشریه نسخه های در کابل فرستاده می شوند.

این نشریات نوشتاری اگر ده تایش آزاد،مستقل،ملی ومذهبی باشند بقیه همه وابستگی مالی،فرهنگی،سیاسی... به خارج از کشور دارند .تعداد کمی از نویسندگان آنها دارای سواد مطبوعاتی وحرفه شریف ومقدس روز نامه نگاری وعقاید راسخ دینی وعرق ملی هستند.

این نشریات بطور رایگان ونیمه رایگان توزیع می گردد ونوعا مقالا تی را نشر می کنند که :1-احساساتی باشد2- ادبیات شهوانی وعریان داشته باشد3- عقاید دینی را به چالش وادارد4- احساسات ملی ومذهبی وتعصبات فرهنگی را تضعیف کنند.5- القای این اندیشه که تاما عقاید وباور های مذهبی واحساسات ملی را رها نکنیم به تمدن وسعادت اجتماعی نمی رسیم.6-دین را بعنوان یک عقیده وسنت کهنه ونا کار آمد جلوه دهند.7-مروج اندیشه جدای دین از سیاست باشند8-اشاعه کننده مظاهر لذت شهوانی بنام ودرقالب ادبیات جها نی باشند.

4-دایر نمودن کتابخانه های سیار وتوزیع کتاب های داستان ورمان های شهوانی بنام مقدس عشق این ودیعه مقدس خدا .(ای کاش روزی ساز مان شبیه ساز مان جهانی دفاع از حقوق بشر برای دفاع از عشق این امانت مقدس خدا تشکیل می شد وبر فرض اگر چنین شد چه خواهد شد؟(

 

 

5-موئسسه های خیریه که بطور کلی در دو محور فعالیت می کنند:

1-محور اقتصاد که در قالب   کمک های نقدی وجنسی به خانواده های آسیب پذیر وآسیب دیده وهدایت وایجاد پروژه های اقتصادی وعمرانی فعالیت دارند.

2- محور فرهنگی که در قالب راه اندازی تور های گردشگری مختلط ،راه اندازی کلاس های آموزش زبان،آموزش خانواده،بهداشت،حقوق شناسی برای دختران وزنان ،سفر های تشویقی آموزشی به خارج ،راه اندازی کنفرانسهای  بین المللی باعناوین مختلف از جمله باز یابی توان زنان ،مشارکت زنان ،مبارزه با تروریسم،خشونت ....فعالیت می کنند.

حضور در دانشگاه ها

در کابل آموزشگاه های خود گردان وخصوصی بیشتر از آموزشگاه های دولتی است.اما دانشگاه های افغانستان بطور کل ودانشگاه های کابل بطور اخص  در قبضه کشور های کمک کننده به باز سازی افغانستان هستند:

1-استادان دانشگاه های کابل عمد تا تحصیل کرده های غرب هستند2-کتاب های در سی دانشگاه های کابل توسط امریکا ی ها در کاندا وآلمان چاپ وآماده می شود.3حقوق استادان دانشگاه ها را کشور های خارجی ومو ئسسه های فعال در کشور می پر دازد ودر حقیقت (به استثنای انسا ن  های وارسته وخود ساخته در پرتو دین)هر کس آنگونه فکر می کنند ومی اند یشند که می خورند، سرچشمه هاوآبیش خور های غیر قابل انکار اندیشه ،گمرگ جب ودهان است.

4 در زمان وزارت پوهان حسن یار قوانین دست وپا گیری را بر ای کسانی که در ایران وکشور های اسلامی تحصیل کرده اند وضع وتصویب کردند.

سئوال اساسی

با توجه به آنچه گذ شت سئوال اساسی این است:آیا این وضعیت فرهنگی برای افغانستان یک خطرچالش آفرین است یا یک فرصت،؟وسئوال جدی تر اینکه رسالت مذهبیون وملی گرایان معتقد به مذهب(اصطلاحی که در کشور همسايه رایج است)یعنی ملی مذهبی ها چیست؟

بنظر می رسد که این وضعیت پیش آمده یک فرصت بیسیار لغزنده وتیغ دو دم هست اگر تدبیر عقلانیی خرد جمعی وعقلانیت د ینی از ظرفیت ها وظرافت های موجود درست ونیکو استفاده کنند یک فرصت بیسیار طلای خواهد بود واگرغفلت بر عقلانیت ،نفسا نیت بر خردجمعی ورفاه بازار بر سعادت دینی غالب ومسلط شوند آنوقت واقیعا بی هیچ شک وشبه خطر، چالش آفرین وبلکه طوفان بنیان بر انداز است وقدرت این طوفان چنان است که همسایه های افغانستان را هم خواهند بلعید.

چرایک فرصت است؟

1-                حتا در بدبینانه ترین نگاه به افغانستان باز می بینیم که :

 

 

دموکراسی وآزادی در افغانستان آمده(کمیت وکیفیت آن بحث جداگانه می طلبد) پس می توان از این دموکراسی وآزادی بوجود آمده در جهت استقرار دموکراسی وآزادی کرامت مدارانه ونهادینه کردن قوانین مدنی واستقلال فرهنگی وجغرافیایی بهره گرفت.

2-رسانه های جمعی واطلاع رسانی همان مقدار که با لقوه وبا لفعل خطر ساز هستندوچالش می آفرینند بهمان مقدار قدرت وانرژیی درجهت بهسازی زندگی معنوی وباز خوانی فرهنگی وتالیف مئو لفه های وحدت ملی ومذ هبی است.رادیو وتلویزیون وماهواره واینترنت ونشریات نویشتاری موجود در افغانستان به همان میزان که در اختیار بیگانگان است(به استثنای قدرت مالی وفنی ونرم افزاری)به همان میزان در اختیار مذهبیون وملی مذهبی ها هستنداما آن چیزی که مذهبی ها وملی مذهبیها به آن بی اندیشند ادبیات استفاده از این ابزارها ووسایل ارتباط جمعی است.

ادبیاتی که هم مشترکات  بشری فرهنگ مسلط وجهانی را داشته باشد وهم فرهنگ دینی وملی را بیدون التقاط وامتزاج عرضه دارد.

2-                باتوجه به قانون مطبوعات ورسانه ها در افغانستان که اجازه تاسیس رادیو وتلویزیون ونشریات نویشتاری وموئسسات عام المنفعه وآموزشگاه ودانشگاه را به افراد حقیقی وحقوقی می دهد،دست علاقه مندان به مذ هب وکشور را در تبیین وتبلیغ اندیشه اسلامی  وباز خوانی هویت ملی ومذ هبی باز گذاشته است.

ضرورت کار فرهنگی

باتوجه به نکات که(هر چند کلی)گفته شد ضرورت کار فرهنگی در کابل وهزاره جات بر هیج عاقل پوشیده وراز آلود نیست اما این کار فعلا (باتوجه به قدرت مالی،فنی ونرم افزاری غرب )بیدون کمک ومعاونت وحدت مذهبیون وملی گرایان معتقد به مذهب وارزش های کهن ملی میسر نیست ومهمکاری این دو قشیردر سه محور خلاصه می شود:

1- محور آموزش

2-محور فرهنگ مکتوب

3- فرهنگ شنیداری

هر دو طرف یقین داشته باشد اگر غفلت بر عقلانیت وخود محوری فردی بر خرد جمعی منافع فردی وحزبی بر مصلحت عامه واستقلال فرهنگی وجغرافیایی غالب ومساط شود ومذهبیون بر طبل مذهب منهای ملیت وملی گرایان بر طبل ملی گرایی منهای دین بی کوبند ،نه از مذهب منهای ملیت می مانند ونه از ملت منهای دین واین طو فان همان طوفانی است که پدر ومادر نمی شناسد چنانکه طو فان صحرای عراق از ریاض تا تهران واز کویت تاصحرای حبشه را در نوردید.

 

 


March 26th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات